سلام باز سلامو باز سلام اخه نمیدونم من چه گناهی کردم که باید اینطوری تحقیر بشم دوستی تو با من که مجبوری نیست برای من از سوی دله ولی برای تو رو نمیدونم شاید از سره عادت باشه یعنی من از حرفایی که میزنی اینطوری متوجه شده باشم من مرتضی هستم همین نه بچه پول دارم نه ماشین دارم و نه سرو وضعم نه ................... به قوله شما دیوونم یه تختم کمه اصلا ادم نیستم این همه صفات ماله یه نفره اونم اسمش مرتضی
فقط برایه من دعا کنید که زودتر بمیرم از این دنیا بعده یه چیز فقط همینو می خوام
میدونم که لیاقت تو اینه که با یکی باشی که هم سرش به تنش بیرزه که لیاقت داشته باشه شما برید یا اون بیاد شمارو ببینه فقط خواستم اینو بدونی
نوشتی:
نوشتی:
نوشتی دلت می خواهد دور باشی . کتاب می خوانی و می خوابی .دلم برایت تنگ می شود . حس می کنم چقدر دور شده ایم . زمانی که باید کنارت باشم نیستم . نوشتی از دوستانی که حالت را می پرسند و جویای کارت می شوند بدت آمده .دلت نمی خواهد کسی ازت سوال کند . ناخود آگاه بهت تلفن می زنم .صدایت غم دارد . هیچ نمی گویی . حالت را می پرسم . می گویی خوبی . حرفی نیست . می خواهم بگویم دلم برایت تنگ شده است . می گویی بعدا با هم حرف می زنیم . می خواهم بگویم من هم تنهایم . مثل تو شده ام . دلم می خواهد مثل زمانهایی که من غمگین هستم و صدای تو من را خوب می کند به تو کمک کنم .اما بلد نیستم .مثل تو بلد نیستم غم را از بین ببرم . نوشتی کمتر حرف می زنی . نوشتی کتاب سطح هوشیارت را کم می کند . با خواب و کتاب شب و روز را بهم می زنی . صبح که با صدای رعد و برق از خواب پریدم توی دلم دعا کردم که تو نترسیده باشی . دلت می خواهد تنها باشی . دلم نمی خواهد تنهاییت را بهم بریزم . از پشت تلفن چشمهایت را می دیدم که نمی خندد . خیلی وقت است که روزگار تو را به سمتی می کشاند که این طور باشی . حالم از این دنیا بهم می خورد وقتی تو دلت گرفته باشد .دلم نمی خواهد غمگین باشی . دعا می کنم و به صورت مهربانت فوت می کنم . می خواهم بیایم پیشت و به سکوتت خیره بشوم و هیچ نگویم . اجازه می دهی بیایم ؟
شمع سوزان تو ام اینگونه
خاموشم نکن گرچه دور افتاده امفراموشم نکن
چرا دوسم داری؟
برای چی منو دوس داری؟
- این چه سئوالیه ؟ خب دوستت دارم دیگه ...
- نه , می خوام بدونم علت اینکه منو دوس داری چیه ؟
- سئوالای سخت نپرس .
- بگو ... اذیت نکن .
- امممم .... اونقدر دلیل برای دوست داشتن تو دارم که نمی تونم کدومشو بگم .
- مثلا ؟
- خب ... تو همه چیزایی که من دوست دارم داری ... با احساس , خوشگلی , منو درک می کنی , صادقی , حرفامو می فهمی , نازی و از همه مهمتر اینکه منو تحمل می کنی .
. . . . . . . . . مگه تو چته که فکر می کنی من دارم تحملت می کنم ؟
- من چمه ؟ بگو چم نیست ... می دونی مشکلای من چیه که تو صبورانه داری تحمل می کنی ؟
- چیه ؟
- اینه که خودخواهم ... اونقدر که فقط تو رو برای خودم می خوام . اونقدر مغرورم که روزی بیست و چهار مرتبه بهت نمی گم دوستت دارم . اونقدر پر روام که روزی شصت و چهار بار بوست می کنم . اونقدر بی احساسم که تا حالا دیوونت نشدم . اونقدر ...
- بسه . . .. . بسه دیگه دارم کم کم به خودم شک می کنم که تا حالا چطور تو رو تحمل کردم .
- خب دیگه چی ؟
- اگه من خوشگل نبودم بازم منو دوست داشتی ؟
............؟؟؟؟؟؟؟؟؟..
- چی شد ؟
- سئوالای امشبت خیلی سخت شده ... می دونی ... چطور بگم
از خودتم خسته ترم
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمره که دربدرم
حتی صدای نفسم می گه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یه شب منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی می گیرن عقربه های ساعتم
برگای تقویم می کنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن